خانم زمانی سراسیمه به سکینه نزدیک شد و گفت: دیدی سکینه جان؛ از صبح دلم شور میزد؛ رفتم در مدرسه رو ببندم یهو دیدم یک زن و مرد مسلح با لباسهای خونی از یک پیکان پیاده شدند.
کبری افسری مادری بود که سالها با ضایعه مصدومیت شیمیایی در دوران دفاع مقدس دست و پنجه نرم می کرد. 4 فرزندش جانباز شیمیایی هستند ولی بنیاد شهید او را به عنوان جانباز نپذیرفت در حالیکه مدارک و اسناد از سوی پزشکان و فرماندهان نشان می داد این بانو در دوران دفاع مقدس عاشقانه خدمت کرده است. تا اینکه روز گذشته به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
روز جانباز سال جاری بود که به عیادت خانم کبری افسری رفتیم. وقتی وارد خانه شدیم گوشه اتاق هم دستگاه اکسیژن ساز بود و هم کپسول اکسیژن و شلنگی که امتدادش به دهان او منتهی می شد. با چشمان خسته اش مرا برانداز کرد. گفتم سلام مادر جان خبرنگار هستم. فرزندان خانم کبری افسری هم در خانه بودند و هر کدام به نوبت سمفونی سرفه سر می دادند. وقتی علت را جویا شدیم متوجه شدیم که غیر از خانم افسری فرزندان این خانم هم در مناطق جنگی جانباز شده اند. برایم عجیب بود پیرزن سالهاست غریبانه تنها با اتکا به ماسک اکسیژن زندگی می کند. او یکی از قربانیان سلاح های شیمیایی است ولی داستان مصدومیتش بسیار غریب است.
در سال 1392 شهید سیده طاهره هاشمی به عنوان شهید شاخص سال معرفی شده است. دختری نوجوان که در 14سالکی در درگیریهای خونین میان گروهکهای کمونیستی علیه مردم و انقلاب، در شهرستان آمل به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهیده سیده طاهره هاشمی در نامهای برای کسی که در سنگر به مداوای مجروحین جنگی میپرداخت، چنین نوشت:
من این نامه را در حقیقت برای دوستانم میبایست مینوشتم اما روزگار را چه دیدی باید نوشت برای تو که حتی یک لحظه شاید نتوانی به این نامه نظری بیفکنی، چون مجروحان در جلویت صف کشیده و رگبار مسلسل و توپ و نارنجک بر بالای سرت در پروازند.
ای کاش میتوانستم با تو به جبهه آیم و مسلسلها را در آغوش گیرم، اما میدانم که چه خواهی گفت، بله من سنگر دیگری دارم و سنگرم را همچون تو حفظ خواهم کرد، همچون تو که با وسایل اولیه بسیار کم و غذای اندک در خط مقدم جبههای. شاید بر من عیب بگیری که چرا به آگاهی دوستان و همشهریانم نمیپردازم. میدانم اما آگاهی دادن به کدامین مردم؟ به مردم جان بر کف شهرم! نه میدانم که نمیگویی! زیرا باید به اشخاصی آگاهی داد که چشمها را بسته و گوشها را پنبه نموده و به شعار دادن در سر چهار راهها مشغولند.
شعار مرگ بر آمریکایی که معنی آن سازش با آمریکاست! میگویند که باید در این جنگ، حق با باطل سازش کند؛ باید میانجیگری را پذیرفت .آنها با شایعهسازی میخواهند مردم را گول بزنند، اما قرآن دستور داد برای شایعهسازان قتل و اسیری و لعنت است.
ملتی که برای هر قطعه از این میهن خونها فدا کرد، دیگر سازش با نوکران آمریکا و شوروی این دشمنان اسلام را جایز نمیداند. میدانم که تو تا آخرین قطره خون خواهی جنگید، زیرا تو فرزند خلف کسانی هستی که در جهان همیشه بر ضد ستم میشوریدند و تو هم مانند آنها پیروز خواهی شد زیرا اماممان، این بت شکن عصر گفت: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» و در جای دیگر گفت: «ما مرد جنگیم».
آقای کارتر نباید ما را از جنگ بترساند. البته به یاری خداوند؛ زیرا این خداوند بود که آمریکا را در حمله نظامی به ایران در طبس نابود کرد؛ شنهای بیابان این مأموران الهی چون ابابیل بر سرش ریخت و تمام آن تجهیزات را نابود کرد و این بار هم کید شیطان بر هم ریخت چون خداوند در قرآن فرمود «ان کید الشیطان کان ضعیفا» بلی حیله شیطان ضعیف است زیرا در این زمان هم به یاری خدا و هوشیاری ملت و بیداری ارتش و جان بر کفان سپاه و بسیج مانع رسیدن آمریکا به هدف شومش گردید.
من به تو خواهرم و برادرم که در سنگرید، پیام میدهم که خواهم آمد و انتقام خونهای نا به حق ریخته را خواهم گرفت. نگرانی من و تو ای خواهرم این است که مبادا سازشی صورت گیرد و خونهای شهیدان به هدر رود و نتوانیم ندای امام را به گوش جهانیان برسانیم که ندای امام همان ندای اسلام است.
اما میدانم که هرگز سازشی صورت نخواهد گرفت، زیرا تمام ارگانهای مملکتی در دست ملت و نمایندگان ملت است و من و تو ای دوستم با هم به جنگ اسرائیل که فلسطین را اشغال کرده است، میرویم و از آن جا به ساداتها و شاه حسنها و حسینها و ملک خالدها خواهیم گفت که به سراغتان خواهیم آمد و دوباره فلسفه شهادت را زنده خواهیم کرد و صفهای طولانی برای شهادت تشکیل خواهیم داد و روزه خون خواهیم گرفت.
والسلام
سیده طاهره هاشمی