
مصاحبه تاریخی و منتشرنشده شهید حجه الاسلام محمدتقی شرعی
مصاحبه تاریخی و منتشرنشده شهید حجه الاسلام محمدتقی شرعی
متن سخنان شهید حجتالاسلام «محمدتقی شـرعی» در گفتگو با گروه روایت فتح در سال 1365 را که سالها مهجور مانده بود، جناب آقای حسینعلی عظیمی، از فرماندهان مهندسی جنگ جهاد، دراختیار راه قرارداد تا برای اولین بار در سطح عمومی منتشر شود. ایشان همان شب در سنگر این شهید حضور داشته و شاهد مصاحبه بوده و بعداز شهادتش، پیگیری کرده و نوار مصاحبه را از شهید آوینی تحویل میگیرد، تا امروز و زمانی که جنگ نرم و جنبش نرم افزاری به خط مقدم حزبالله تبدیل شده، رهنمودهای حکیمانه آن شهید، مخاطب خود را بازیابد
بسم الله الرحمن الرحیم، و هُو خَیرُ ناصرٍ و معین
بحث هنر، یکی از مسائلی است که هنوز که هنوز است به نظر میرسد در انقلاب، به چند علت حلنشده باقی مانده؛ یکی این که هنر به معنای رایج روز، معمولاً در سیطرة کسانی بوده که ارزشهای اسلامی برایشان جا نیفتاده است، و بعد از انقلاب هم طبیعی بود که تا مدتی آنها صحنهگردان مسائل هنری بودند. اما مسئلة بسیار مهمتر، این است که ما بعد از انقلاب و حتی تا الآن هم در برخی محدودههایی، علوم انسانی را به عنوان علم میدانیم؛ یعنی دقیقاً مانند علوم تجربی با آنها برخورد میکنیم. فکر میکنیم مانند همان روابطی که در فیزیک یا شیمی کشف کردهایم و یا به همان جاهایی که در فیزیک کیهانی و یا فیزیک اتمی دسترسی پیدا کردهایم، در علوم انسانی هم همین روابط حاکم است. یعنی هر چیزی که به نام علم مطرح میشود، برای همه غیر قابل خدشه است.
بهخصوص در قرون اخیر که هجوم فرهنگ استعماری را داشتهایم. یعنی هجوم روشنفکریِ غربزده و شرقزده که هر دویشان به یک ریشة الحادیِ مشترک برمیگردند، که این خودش یک بحث جداگانه است. یک حالت خودباختگی در مقابل جهان علم برای ما به وجود آمده بود و هر چیزی که از موضع علم بیان میشد، در جایگاهی بود که ما خودمان را در مقابلش خلعِ سلاح شده میدیدیم.
وقتی که هنر بُعد تخصصی پیدا میکرد، برای ما دقیقاً طوری میشد که امور هنری را تنها مخصوص صاحبنظران میدانستیم و جاهایی که صحبت از سبکهای هنری میشد، بچههای مذهبی اجازة اظهار نظر نداشتند. در این گونه موارد و به عنوان یک امر تخصصی، فقط باید کسانی اظهار نظر میکردند که یک مراحلی را گذرانده باشند و به عنوان متخصص و صاحبنظرِ این امر شناخته شده باشند.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:10 عصر روز شنبه 91 بهمن 14
حسبی الله
تو رفته ای و هنوز...
...منتظرت زنی ایستاده زیر درخت انار
حقیقت این است که
مفقود الاثر و
شهید گمنام
فقط نام مستعار توست
آن زن هنوز "پسرم" صدایت می کند.

نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:40 صبح روز چهارشنبه 91 بهمن 4
ذکاوت و هوشیاری رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس در بین نیروهای تا بن دندان مسلح عراق زبانزد خاص و عام بود و باعث ترس و واهمه آنها شده بود.
در ابتدای جنگ، عراقی ها تا نزدیکی های اهواز پیش آمده بودند و شهر های سوسنگرد، بستان، هویزه و... در دست آنها بود. بچه های اطلاعات عملیات و در راس آنها شهید حسن باقری برای شناسایی با لباس مبدل به قلب دشمن نفوذ می کردند.
گاهگاهی گشتی های دشمن هم داخل شهر اهواز می آمدند و بر می گشتند. روزی یکی از فرماندهان جبهه جنوب به سوسنگرد ما آمد. نزدیک ظهر بود گفت: «ناهار چی دارید؟» گفتم :«ناهار ما همینهاست که می بینید، تن ماهی و خوراک سیب زمینی.»
گفت:«غذای دیگری ندارید؟» گفتم :«ما این جا غذای گرم نداریم.»
گفت:«الان می روم و غذای گرم می آورم.»
گفتم:«از کجا؟»
گفت:«می روم از یک جایی می آورم.»
رفت و بعد از نیم ساعتی دیدم که با غذای گرم بر گشت.
به او گفتم: «این غذا را از کجا گرفتی؟»
گفت: «رفتم از برادران عراقی گرفتم.» اول فکر کردم شوخی می کند. ولی دیدم نه غذایش با غذای ما فرق دارد. معلوم شد با لباس مبدل رفته بود داخل صف عراقی ها و غذا گرفته بود.
راوی :احیاءمحمد امیری
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 2:44 عصر روز یکشنبه 91 بهمن 1