چهارشنبه 1 مهر 1383 (22 سپتامبر 2004) بود که انفجار مهیبی در محله پرازدحام «تلالفرنسیه» (تپه فرانسوی) واقع در شهر قدس، 35 صهیونیست اشغالگر را به خاک و خون کشید که از میان آنها 3 نفر به هلاکت رسیدند.
دقایقی بعد، یگانهای «شهدای الاقصی»، شاخه نظامی جنبش فتح، مسئولیت این انفجار را به عهده گرفت و نام مجری عملیات را اعلام کرد: شهید زینب علی عیسی ابوسالم

دوشیزه ی شهادت طلب فلسطینی، «زینب عیسی ابوسالم»
و به این ترتیب نام این دوشیزه 18 ساله فلسطینی در تاریخ جهاد امت اسلامی به عنوان دهمین زن شهادت طلب فلسطینی ثبت شد.
او که اهل اردوگاه «عسکر» بود، قصد داشت تا خود را به داخل یکی از اتوبوسهای حامل صهیونیست ها برساند ولی توسط پلیس شناسایی شد و مورد حمله قرار گرفت اما بلافاصله خود را در میان مهاجمین منفجر کرد و با تکههای استخوانش پیکر ده ها اشغالگر صهیونیست را درید.
سر جدا شده ی زینب ابوسالم در تپه ی فرانسوی
جالب است که بدانید محل عملیات یعنی «تل الفرنسیه»، کانون تجمع روزانه تعداد کثیری از صهیونیست هایی است که قصد دارند از پایانه اتوبوسهای این مکان، خود را به شهرک های صهیونیست نشین برسانند.
جمعآوری آثار بجامانده از عملیات توسط صهیونیستها
انجام این عملیات کارآمدی موانع و تدابیر متعدد امنیتی حاکم بر سرزمین فلسطین را برهم زد و یک علامت سوال بزرگ پیش روی دستگاه های عریض و طویل امنیتی اسراییل گذاشت: چگونه دختری 18 ساله با ظاهری کاملا عربی و با حجاب اسلامی توانسته خود را به یکی از کانونهای پر ازدحام صهیونیست ها در شهر قدس برساند؟
منزل پدری شهید زینب ابوسالم بعد از عملیات
پی نوشت:
با این که سر دادن در راه خدا برای شیعه مذهب، نه عجیب که احلی من العسل است! اما شرمندگی که نه، حس حقارت نفسمان را بند می آورد!
وقتی یک دختر مسلمان فلسطینی، جهنم را برای آل صهیون در همین دنیا فراهم می کند و آتش خشم خداوند را چنان بر سر غاصبان قدس فرو می بارد که فجعلهم کعصف ماکول! خدا نکند مردان حقیقی امت رسول الله چنین زنانی باشند!
روی دیگر آتش خشم، شعله محبت است و این شعله آن چنان به دامن پاک فرشتگان فلسطینی می افتد که از آن پیکرهای پاک و آسمانی فقط سری برجای می ماند، آن چنان که از یاران حسین (علیه السلام) جز سرهایی بر نی، یادگاری باقی نماند!
یا حسین!
مبادا که در قیامت در برابر صاحبان این سرهای سرافراز، سرافکنده باشیم!
خدایا!
ارادتمندان حسین را در حسرت چنین شهادت هایی نمیران!
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 4:0 عصر روز دوشنبه 92 خرداد 27
همسر جانباز جعفریمنش در گفتوگوی تفصیلی با تسنیم:
آرزویمان ملاقات با رهبری است
مرضیه اصفهانی همسر جانباز جعفریمنش میگوید: همسرم بارها گفته است که مرا به دیدار آقا ببرید ولی چون دیدارهای عمومی شلوغ است نمیشود ایشان را بهخاطر شرایط خاصش برد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خانهاش توی یکی از محلههای قدیمی شهر ورامین است. خانهای که اگرچه غم بیماری پدر را با خود بههمراه دارد اما بهرنگ مقاومت و ایستادگی است. محمد جعفریمنش متولد 1340 است. او در ابتدای جوانی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود و وقتی جنگ تحمیلی آغاز میشود، مانند دیگر رزمندگان اسلام دلیرانه در میدان حاضر میشود و در عملیات والفجر4 مجروح شد. مجروحیت جعفریمنش از یک ترکش بزرگ توی سرش آغاز شد و هنوز هم عوارض آن پیدرپی ادامه دارد. او حالا سمت چپ بدنش لمس شده است. چشم چپش را تخلیه کرده، کام مصنوعی دارد. مجبور است وقت و بیوقت تشنج حاصل از مجروحیت را تحمل کند. لگنش چندین بار عمل شده، کلیههایش را از دست داده دیالیز میشود. موجگرفتگی شدید دارد. و پای راستش نیز از زیر زانو قطع شده است. بهقول همسرش شاید دیگر بیماریای نباشد که او دچار نشده است و همه ناراحتیهایش از همان ترکشهای توی سرش آغاز شد. خودش میگوید: "من یک بار مجروح شدم اما درست و حسابی ..." هرچند مجروحیتهای خرد دیگری هم دارد مثل ترکشی که کف پایش جا خوش کرد اما آن چیزی که جالب است این است که جانباز جعفریمنش با اینهمه مشکلات فقط 65 درصد جانبازی دارد.
"مرضیه اصفهانی" همسر جانباز محمد جعفریمنش است که 28 سال پیش وقتی او جانباز شده بود با او ازدواج کرد و حالا او در این مدت فقط از همسرش پرستاری میکرده است. صبر و استقامت او جهادی است که همه زندگیاش را در بر گرفته. همانطور که رهبری فرمودند: "همسران جانبازان در رنجهای زندگی یک جانباز داوطلبانه خودشان را شریک کردند و مشکلاتی را بر خود هموار کردند که پیش خدای متعال اجر دارد. همسران جانبازان اجرشان خیلی بالاست و حقیقتاً ما باید از آنها تشکر کنیم. البته آنها هم باید بدانند که این جانباز یک نعمت خداست در دست آنها و برای آنها. چون وسیله اجر و پاداش الهی و جلب رضایت خداست و البته جلب رضایت خدا با تلاش و زحمت و جدّیت به دست می آید".
مرضیه اصفهانی دل پری دارد از بیمهری مسئولین بنیاد جانبازان که از 5 درصد جانبازی که او را مشمول امکانات بنیاد کند دریغ کردند. از بدرفتاریها و کملطفیها؛ اما هیچکدام از این مشکلات عدیده نتوانست حتی در میانه گفتوگو بغض را میهمان سخنانش کند. آنجایی اشک از چشمانش سرازیر شد که اسم رهبری و دیدار با ایشان به میان آمد. میگفت دلش میخواهد با رهبر انقلاب دیدار داشته باشد و... .

* تسنیم: خانم اصفهانی! همسرتان بار اول چگونه مجروح شد؟
ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 4:44 عصر روز یکشنبه 92 خرداد 26
در مهر ماه 1331 در محلة "سردار" در شهرستان "ساری" متولد شد. او پنجمین فرزند خانواده بود. هنگام تولد، پدرش به حج مشرف شده بود و پدر بزرگش اذان و اقامه در گوش او قرائت کرد. در سه سالگی به کودکستان رفت . از کودکی با پدرش به مسجد می رفت و با تقلید از پدرش نماز می خواند. بسیار پر جنب و جوش بود و با همة بچه های محله ارتباط بر قرار می کرد و به کارهای دسته جمعی علاقه مند بود. کنجکاو بود و به ساختن وسایل و اسباب بازی بسیار علاقه داشت. گاهی در مغازه به پدرش کمک می کرد؛ به مطالعه و ورزش می پرداخت و در شنا و ورزش رزمی مقامهایی سب کرد. در سال 1337 به مدرسه ابتدایی رفت.

بسیار با استعداد بود و دوران ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت به پایان رسانید و سپس در دبیرستان "شریف" شهرستان "ساری" ادامه تحصیل داد. در سال 1350 آخرین سال تحصیلی را می گذراند که پدرش را از دست داد. درگذشت پدر اگر چه غمی جانکاه و سنگین برای او بود ولی با بردباری به تحصیل ادامه داد و در همین سال موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. با فرارسیدن دوران خدمت سربازی به مدت دو سال در ارتش خدمت کرد و پس از پایان خدمت در سازمان محیط زیست مشغول به کار شد. در سال 1354 با شرکت در آزمون سراسری در دانشکده پلی تکنیک در رشته مهندسی راه و ساختمان پذیرفته شد. پس از مدتی به استخدام راه آهن در آمد؛ ابتدا در راه آهن ساری بود ولی بعدها به تهران منتقل شد و در قسمت پل سازی و ساختمان راه آهن به عنوان تکنسین مشغول شد.
علیرضا در کنار امور فنی دارای طبع شعر نیز بود و سروده هایی از او باقی مانده است.
علیرضا نوری در مهر 1355 با خانم "طوبی عرب پوریان" در مراسمی ساده ازدواج کرد. در سالهای سخت مبارزه با طاغوت، همراه با مردم مسلمان در مبارزات شرکت کرد و حضور موثر داشت.

ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:39 صبح روز سه شنبه 92 خرداد 21