عکسی که می بینید، رزمنده ای بسیجی را در سال های دفاع مقدس، نشان می دهد. این عکس در مناطق عملیاتی خوزستان گرفته شده است و بسیجی خاکی پوش، عازم تهیه آب مصرفی واحد خود است.
عکسی که می بینید، رزمنده ای بسیجی را در سال های دفاع مقدس، نشان می دهد. این عکس در مناطق عملیاتی خوزستان گرفته شده است و بسیجی خاکی پوش، به رسم مولایش "عباس بن علی"(علیه السلام) عازم تهیه آب مصرفی واحد خود است.بر بازوی راست این بسیجی، بازوبندی با عنوان "زائران کربلا" بسته شده است و بر اندام رشیدش، جای خالی یک پا، در همان نگاه اول، خودنمایی می کند.احتیاجی به تاکید نیست که وضعیت جانبازی این رزمنده، در حالت طبیعی باعث می شود که او از تمام اموری اینگونه و چه بسا از حضور در جبهه های جنگ، معاف گردد اما بسیار بودند بسیجیانی چون او که هیچ گاه اجازه نمی دادند، زخم های جنگ و محدودیت های جانبازی، آنان را از فعالیت های جاری شان در جبهه های نبرد باز دارد و نمادی می شدند از "همت بسیجی". کم نبودند جانبازانی از این دست که در جبهه های جنگ حاضر شده و در نهایت شربت شهادت نوشیدند. شاید هم این تصویر، متعلق به شهیدی باشد که او را نمی شناسیم. هر چند که اگر خواسته باشیم حق مطلب را ادا نماییم، باید صادقانه اعتراف کنیم که بسیجیان را تنها امامشان شناخت. همان امامی که این بسیجی نیز عکسی از او را بر سینه اش نصب کرده است. همو که افتخار می کرد که خود یک بسیجی است.

نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:17 عصر روز چهارشنبه 92 تیر 26

بازخوانی شرح عملیات رمضان
نخستین عملیاتی که در خاک دشمن انجام شد
خبرگزاری تسنیم:عملیات رمضان، یک عملیات سیاسی-نظامی بود که برای رقم زدن پایان عادلانه به جنگ میان ایران و عراق انجام شد. این عملیات که اولین عملیات ایران در خاک عراق محسوب میشد، نتوانست همه اهداف را تامین کند اما موفقیتهای خوبی نیز در پی داشت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عملیات رمضان، یک عملیات سیاسی-نظامی بود که برای رقم زدن پایان عادلانه به جنگ میان ایران و عراق انجام شد. این عملیات که به گواه فرماندهان جنگ اولین عملیات ایران در خاک عراق محسوب میشد، نتوانست خیلی از اهداف خود را تامین کند اما موفقیتهای خوبی نیز در پی داشت. عملیات رمضان در 23 تیرماه سال 61 آغاز شد و در 5 مرحله انجام گرفت. سالگرد آغاز این عملیات بهانه خوبی برای بازخوانی شرح و نتایج آن است:
صدام قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگه دارد
صدام پس از اشغال خرمشهر و به بهانه حمله سراسری اسرائیل به جنوب لبنان، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگه دارد. از سوی دیگر، فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقهای از خاک عراق و گرفتن امتیاز ارضی، پایان عادلانهای به جنگ دهند. به این ترتیب عملیات رمضان در چهار محور و پنج مرحله از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش ایران طراحی و اجرا گردید، تا با عبور از خط مرز بین المللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت 1600 کیلومتر مربع تصرف شود. این منطقه از شمال به کوشک و طلاییه و پاسگاه های مرزی در جنوب هویزه و حاشیه جنوبی هور الهویزه و از غرب به رودخانه اروند ( در نقطه تلاقی دجله و فرات به نام القرنه ) تا شلمچه در غرب خرمشهر، و از شرق به خط مرزی شمالی – جنوبی و از کوشک تا شلمچه منتهی میشد.
مهندسین عراق در منطقه شمال غربی بصره و تنومه خطوط پدافندی عراق را با ساخت یک کانال به طول 30 و عرض یک کیلومتر ( که مختص پرورش ماهی بود ) با پمپاژ آب و احداث موانع و کمین و سنگرهای تیربار به عنوان مانع اساسی و بازدارنده از حملات احتمالی نیروهای ایرانی به سوی بصره تدارک دیده بودند. همچنین در قسمت جنوبی منطقه (رو به روی شلمچه) آب رها شده بود تا از هرگونه تردد نیروهای زرهی و پیاده، عملا ممانعت به عمل آید. سرانجام عملیات رمضان در شب 21 رمضان و سالروز شهادت امام علی(ع) در ساعات 21 و 30 دقیقه شامگاه 23 تیر ماه 1361 با رمز یا صاحب الزمان ادرکنی در منطقه عملیاتی شلمچه و شرق بصره آغاز شد. در این حمله 8 لشگر پیاده از سپاه و دو لشگر زرهی از ارتش به عنوان نیروی اصلی و همچنین یک تیپ پیاده از سپاه و یک لشگر زرهی از ارتش به عنوان نیروی ذخیره حضور داشتند که تحت امر چهار قرارگاه عملیاتی کار میکردند.
ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:36 صبح روز دوشنبه 92 تیر 24

آفتاب سوزان بر خط پدافندی در منطقه شلمچه میتابید و منتظر آمدن دو تا از بچهها برای تحویل گرفتن پست نگهبانی بودیم؛ اما دیر کردند؛ وقتی برای جویا شدن احوال آنها به سنگر نگهبانی رفتیم، با پیکرهای بی جانی روبرو شدیم که بر اثر موج خمپاره 60 با زبان روزه به شهادت رسیدهاند.
ماه مبارک رمضان فرصتی برای رسیدن به قله عبودیت و بندگی است؛ جبههها در هشت سال دفاع مقدس از این فیوضات مستثنی نبود؛ چه رزمندگان در حالی که روزهدار بودند با لبهایی تشنه و غرق در خون به ملاقات خدا رفتند.
اسماعیل زمانی که از دوران نوجوانی با برادر شهیدش «مهرداد زمانی» در جبهه حضور پیدا کرده، امروز از روزهای ماه رمضان در جبههها و 4 تن از همسنگرانش که با خمپاره 60 افطار کردند، روایت میکند.
در دوران دفاع مقدس رزمندگان سعی میکردند از فیوضات ماه بیشترین بهره را ببرند؛ در برخی جبههها به دلایل مختلف که نیروها تا 10 روز در جایی مستقر نبودند و بنا به استراتژی جنگ و دستور فرماندهان، گاهی امکان روزه گرفتن برای رزمندگان فراهم نمیشد که آنها حسرت این موضوع میخوردند، اما چون وظیفه حفظ اسلام بود، تابع شرایط بودند.
بعد از عملیات «کربلای 5» و «والفجر 8» از منطقه شلمچه تا خط کوشک، خط پدافندی بود؛ در سال 1366 و مصادف با 25 شعبان در آن منطقه مستقر بودیم؛ منطقهای با دمای بالای 50 درجه و رطوبت بسیار بالا.
اکثر رزمندگان روزه بودند؛ روزه گرفتن در دوران دفاع مقدس با روزه گرفتن امروزی و وجود تجهیزات سرمایشی خیلی متفاوت بود. بچهها برای خنک شدن در سنگر نگهبانی که درون زمین حفر شده بود، نی روییده در آب را میبریدند و به دریچههای دیدهبانی روی دیواره سنگر نصب میکردند و برای خنک شدن بادی که داخل سنگر میوزید، کمی آب روی نیها میپاشیدند.
برای سحری ساعت 3 و نیم بامداد تویوتا با یک دیگ غذا وارد منطقه میشد؛ تدارکات سعی میکرد در انتقال ظرفها صدایی بلند نشود که رزمندههایی که خواب بودند، بیدار شوند؛ اوج ایثار و از خودگذشتگی یادگار جبههها بود؛ برخی رزمندهها به سرعت سحری میخوردند تا پست خالی نماند و دوستان دیگر بتوانند سحری بخورند.
پیرمردی در تدارکات دسته قبل از افطار با چوب و هیزم آتش میافروخت و پس از جوشیدن آب، چایی دم میکرد. موقع افطار که میرسید، بچهها را دور سفره جمع میکرد و میگفت «بیایید چای ذغالی بخورید، بعد از چند ساعت تشنگی میچسبد». سفرهای بیریا و ساده با نان و پنیر و خرما در کنار دوستانی که فکر میکردیم همیشه پیش ما خواهند ماند، حال و هوای دیگری داشت.
همان روزها به همراه یکی از دوستان در پست نگهبانی بودیم؛ قرار بود بعد از ما شهید «پرویز غدیری» و شهید «عبدالرضا خیرالدین» جایگزین شوند؛ ساعت 12 بود و در فاصله 60 متری با عراق مستقر بودیم؛ هوا بسیار گرم بود و منتظر آمدن دوستان و جایگزینی برای پست نگهانی بودیم. مدتی گذشت اما آنها نیامدند.
برای جویا شدن علت، به محل استراحت آنها رفتیم؛ به محض کنار زدن پتوی نصب شده به در سنگر، دیدم دوستان دراز کشیدهاند اما صدایی از آنها نمیآید؛ متوجه شدم خمپاره 60 از داخل دریچه وارد سنگر شده بود و شهیدان «پرویز غدیری»، «عبدالرضا خیرالدین»، «سیدمحسن موسوی» و یکی دیگر از شهدا که اسمش در خاطرم نیست، بر اثر موج گرفتگی به شهادت رسیده بودند.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:35 صبح روز دوشنبه 92 تیر 24